سارینا هدیه آسمانی

بیاناتی راجع به اطفال

مادامی که این اطفال در کنارت هستند تا می‌‌توانی‌ دوستشان بدار، خود را فراموش کن و به‌‌ ایشان خدمت نما شفقت فراوان خود را از آنها دریغ مدار ، مادامی که این موهبت با توست قدرش را بدان و نگذار هیچ یک از رفتار کودکانه آنها بدون قدردانی بماند این شادمانی که اکنون در دسترس توست مدت زیادی نخواهد ماند ، این دستان نرم کوچکی که در دست تو اشیانه دارند در حالی‌ که در آفتاب قدم می‌‌زنی همیشه با تو نخواهد بود همینگو نه‌ این پاهای کوچکی که در کنارت می‌‌دوند و یا صداها ی مشتا قی‌‌ که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می‌‌کنند تا آبد نیستند این صورتها ی قابل اعتماد که به طرف ...
30 خرداد 1390

شعری تقدیم به عشق مامانی

چون زلف توام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی در سینه سوزانم مستوری و مهجوری در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی من سلسله موجم تو سلسله جنبانی از آتش سودایت دارم من و دارد دل داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟ روی از من سر گردان شاید که نگردانی ..................
30 خرداد 1390

خاطرات شیرین سارینا جونم

دختر قشنگ و نازنینم  خدای مهربون رو هزاران هزار بار شاکرم که فرشته ای به این نازی و مهربونی بهم هدیه داد واقعا اگه تو نبودی نمی دونم حال و روز من چی بود تو مثل یک فرشته ی نجات اومدی و غم غربت و تنهایی رو برام راحت تر کردی و هر وقتی که دلم می گیره و گریه می کنم با اون دستهای عروسکی و قشنگت اشکهام رو پاک می کنی الهی که من فدای تو بشم راستی من دیشی به بابایی می گفتم که حمید جون دختر داشتن چقدر خوبه ها می دونی گلم با اینکه خیلی کوچولویی ولی به مامان کمک می کنی و ظرفها رو دونه دونه سر غذا می بری الهی من فدات شم. از شیرین زبونی هات هر چی بگم کم گفتم مامانی واقعا همه رو مسخ حرف زدنت می کنی اینقدر که بقیه بهت گفتند سارینا مامانت کجاست...
25 خرداد 1390

بازگشتی دوباره

دوستان نازنین که جویای حال من و سارینا بودید از همگی تون خیلی خیلی ممنونم من متاسفانه به دلیل شرایط نامناسب روحی که داشتم نتونستم به وبلاگ سر بزنم واقعا افسرده و ناراحت بودم و دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم ولی الان خوشبختانه بهترم و همه ی سعی و تلاشم رو می کنم که به خاطر سارینا هم که شده بهتر از این باشم بعد از این حتما هر روز پای وبلاگ می آم و به وبلاگهای شما دوستان گلم هم که ما رو فراموش نکردین سر می زنم. روی گل همتون رو می بوسم و برای همه ی شما و نی نی های دلبندتون آرزوی بهترینها رو دارم . در پناه یزدان همیشه شاد و سلامت باشید. ...
25 خرداد 1390
1